در شهر دو میلیونی، با سه هزار نفر به استقبال ده هزار شهید رفتیم!
در شهر دو میلیونی، با سه هزار نفر به استقبال ده هزار شهید رفتیم!
متاسفانه، حاکمیت در امر ترویج فرهنگ جهاد و شهادت، عموما به جای خلاقیت، فهم زندگی و زمانه، توجه به دنیازیستی نسل‌ها، دچار یک تکرار ملال آور، بروکراسی اداری و دستوری و... شده است.

گروه فرهنگی شمس: مرتضی بزرگی در یادداشتی در صفحه شخصی‌اش درباره برگزاری کنگره ده هزار شهید گمنام آذربایجان‌شرقی نوشت:

بعد از گذشت نزدیک به یک دوره طولانی نزدیک به سی سال، کنگره شهدای استان برگزار شد. گویا این فاصله زمانی را حتی رهبری هم تذکر دادند. پس با گذشت این «دوره فترت»، انتظار برگزاری کنگره شهدا آن هم در شان ده هزار شهید استان، حق بدیهی مردم بود.

در طول حدود یکسال اخیر، برخی نهادها به طور شبانه روز در به سرانجام رساندن وظیفه خود در قبال کنگره مجاهدت کردند. اما بودند بعضی ارگانها و سازمان‌هایی که انگار نه انگار که در این کار بزرگ تکلیفی دارند. انصاف حکم می‌کند که آنهایی که کار کردند و آنهایی که کار نکردند را از هم جدا کنیم.

با این همه، در این یکسال، تولیدات و آثار و یادواره‌های مختلفی برگزار شد تا اجلاسیه نهایی باشکوه‌تر و ماناتر برپا شود. درباره برنامه‌های یک سال اخیر هم حرف بسیار است، مثلا باید برآورد شود که از جمعیت چندمیلیونی شهری و روستایی استان، چند درصد خبر کنگره را دیده یا شنیده‌اند.

این سوال به گمانم در میزان عمل به فراگیر کردن خبر کنگره در بین توده‌ها بسیار مهم است. با این حال من معتقدم بیش از برگزاری کنگره و برنامه‌های جنبی و آثار و تولیداتش، فراگیری این خبر، و در واقع روح حاکم بر استان از اهمیت بیشتری برخوردار است.اینکه تمام طبقات، از شهری و روستایی و دانش آموز و دانشجو و زن و مرد و…در اتمسفر اخبار شهید و شهادت قرار گیرند.

حال چقدر در این مهم توفیق حاصل شدجای تامل دارد. اصل فلسفه کنگره شهدا هم جز این نیست، دمیدن نسیم و اکسیر شهید و شهادت در شهر و کوچه و روستا.

متاسفانه، حاکمیت در امر ترویج فرهنگ جهاد و شهادت، عموما به جای خلاقیت، فهم زندگی و زمانه، توجه به دنیازیستی نسل‌ها، دچار یک تکرار ملال آور، بروکراسی اداری و دستوری و… شده است. نه اینکه هیچ اتفاقی نمی افتد، نه این منصفانه نیست. اما در برابر هزاران جبهه ضدفرهنگی با هفت رنگ جذابیت، میزان خلاقیت و بهره مندی از هنر فاخر، فهم مخاطب و درک زمان، بسیار نازل است.

بگذریم و اما درباره اجلاسیه نهایی؛ من معتقدم خاستگاه شهید و شهادت مسجد است نه سالن ورزشی. زحمت دوستان را نادیده نمی‌گیرم که این منصفانه نیست، اما وقتی مکان بزرگی مثل مصلا با ظرفیت بسیار زیاد در این شهر داریم، چه لزومی به انتخاب یک سالن ورزشی با ظرفیت سه هزار نفری؟!

اگر دلیل انتخاب سالت، برگزاری کنگره در قالب هنری و نمایشی است، باید این کار در ذیل کنگره و در ماه‌ها و ایام قبل برگزار می‌شد نه در اجلاسیه نهایی. راستش اینطور باید گفت؛ در شهر دو میلیونی، با سه هزار نفر به استقبال ده هزار شهید رفتیم!

این انتخاب مکان اجلاسیه نهایی تاسفبار بود. حتی دیروز یکی از دوستان اطلاع داد که بخاطر ظرفیت سالن اجازه ورود ندادند! این غم انگیز نیست؟ مصلای امام با ظرفیت ده‌ها برابری کجا و سالن ورزشی در خیابان یک طرفه و محدود کجا؟! انتخاب سالن ورزشی یک بدسلیقگی بود و هیچ توجیهی ندارد.

سالن هم که کمبودهای زیادی داشت. شما باید سه ساعت و ۴۵ دقیقه و حتی چهار ساعت روی صندلی پلاستیکی نزول اجلال می‌فرمودید. صندلی‌هایی که برای یک مسابقه ورزشی تعبیه شده است نه برنامه طولانی آن هم با حضور زنان و مردان پا به سن گذاشته. این عدم فهم بدیهیات برای برنامه‌ای آن هم بعد از سی سال اذیت کننده نیست؟!

گویا حل ایرادات سیستک صوتی در مراسمات یکی از علائم غیرحتمی ظهور است! از کنار دستی پرسیدم: بزرگوار؛ شما هم متوجه مطالب نیستید یا شنوایی من مشکل دارد؟! خندید و سری تکان داد و گفتکه این مشکل سیستم صوتی هیچوقت حل شدنی نیست. صحبت‌های رهبری که پخش شد، من هرچه سعی کردم متوجه شوم نتوانستم. سخنان سردار سلامی و حتی دو نفر مجری اصلا انعکاس درستی نداشت. واقعا کلافه کننده بود.

نمایش و ما ادراک نمایش! ایده و سوژه و سناریو و قالب اجرا و نحوه اجرا، بسیار ضعیف بود. زرق و برق داشت اما پیام و معنا نه، صرفا یک روایت از مقاطع تاریخ بود، آن هم بدون پیوستگی هنری و هارمونی و تناسب لازم. زحمت زیادی کشیده شده بود اما پرش از مقطعی تاریخی به مقطع دیگر چندان جذاب نبود. نریشن و روایت قصه هم بسیار مطول و البته به برکت سیستم صوتی اصلا مفهوم نبود.

نمایشی که طولانی و طولانی و طولانی بود. رفتن مهمانان از اواسط برنامه، یعنی اینکه خسته کننده بود. تذکر مجری به تحمل و همراهی با نمایش، یعنی یک جا نه، ده جای کار می‌لنگد، یعنی خطا و ضعف و نمایش آماتور و غیرحرفه‌ای بازیگران. به هر حال با تمام احترام به عوامل نمایش، باید عرض شود اجرای زنده‌ی طولانی در هیچ برنامه حرفه‌ای تحمل کردنی نیست. اینجا محل آزمون و خطا نبود که بگوییم عیبی یوخ ایشالا دفعه بعد. اینجا کنگره ملی ده هزار شهید بود که تمام شد!

اسم عزیزانی که در طول این ماه‌ها کار کردند و خلاقیت به خرج دادند را نمی آورم، اجرشان با خدای شهیدشان. اما همچنان در انتخاب مکان کنگره شکایت داریم. جایی که همه عوامل می‌دانستند مصلا مکان آبرومندی است، چرا یک سالن ورزشی با آن فضای ضعیف؟! صرفا برای اجرای نمایش؟! آن هم بدون داوری قبلی و ارزیابی حرفه‌ای؟! کدام آدم عاقلی زیر بار چنین نمایش طولانی و ملال آور می‌رود؟!

هزینه چند میلیاردی برای چند ساعت هم که جای صحبت ندارد. کاش جایی، کسی، مطالبه‌گری بود تا این چند میلیارد را با چند ساعت برنامه و تعداد عوامل و بازیگران و مهمانان، ضرب و تقسیم می‌کرد! برنامه هزینه دارد زحمت دارد، حداقل این را درک داریم. اما این سطح از هزینه‌یگزاف با نتیجه ضعیف غیر قابل توجیه است.

ما از امام جمعه و استاندار و فرمانده سپاه گله داریم، گله از عزیزانی که پرچم دار این برنامه بودند. گله از برگزاری برنامه‌ای طولانی در مکانی غیر مرتبط، بدون محتوای ناظر به زندگی و زمانه و مطالبات و دغدغه نسل امروزی، آن هم بعد از سی سال. امان از ای کاش‌ها که عمر را بر باد می‌دهد. شهید و شهادت راه و رسم دارد.

فلسفه کنگره یعنی ترویج راه و رسم شهید برای زندگی امروز، یعنی آغاز یک راه، نه صرفا برنامه‎‌ای برای برگزاری و پایان. کنگره ده هزار شهید پر بود از جاهای خالی این مطالبات. می‌دانم و یقین دارم که کنگره شهدا برای برخی نان شد و برای برخی توشه آخرت. با دسته اول کاری ندارم اما با عزیزانی که خالصانه در راه شهدا کار کردند عرضه می‌دارم؛ الله قبول ائلسین اجرتان با خدای فاطمه.