ورزشی شمس: به مناسبت عید نوروز میزبان چهرهای نامآشنا در سپهر ورزشی ایران بودیم. مردی صاحب سبک و نام در والیبال آذربایجان که در طول سالها فعالیت استعدادهای زیادی را شناسایی و پرورش داده است و از پیشکسوتان قابل ستایش این عرصه است. غیرممکن است کسی عاشق والیبال باشد و این رشته را دنبال کند اما نام «عادل بناکار» را نشنیده باشد. در ادامه گفتوگوی صمیمی خبرنگار شمس با مرد والیبال تبریز را میخوانید:
عشقتان به والیبال از کجا نشات گرفت؟
از دوران اول راهنمایی در مدرسه رشدیه! در آن سالها فوتبال و والیبال را باهم دنبال میکردم تا اینکه توسط معلم ورزشیام به طرف والیبال سوق پیدا کردم. سال ۶۲ همراه محمدحسین غیاثی در سالن مهران تمرین میکردیم و با همان تیم به مسابقات بین آموزشگاهی در مشهد رفتیم و مقام اول را کسب کردیم. چندین سال در ردههای مختلف سنی والیبال بازی کردم و نهایتاً به طرف مربیگری روی آوردم.
فکر میکنید والیبال چندمین ورزش پرطرفدار در استان ماست؟
تا دوسال پیش که تیم والیبال شهرداری تبریز در لیگ بازی میکرد از لحاظ میزان طرفدار بعد از فوتبال در رده دوم بودیم ولی متاسفانه اکنون والیبال را به حاشیه راندهاند. با این حال در مسابقات بین کانونی که تمام ردههای سنی حضور دارند و هر کدام بیش از ۱۰ تیم هستند شاهد گرایش مردم و جوانان به والیبال هستیم ولی این کافی نیست. ما باید والیبال را گسترش دهیم، مسئولان ما در این حوزه کم لطفی میکنند، معتقدم مبلغی که در والیبال صرف میشود، هزینه نیست بلکه یک سرمایه گذاری است که در آینده میتوان از آن ثمره برداشت.
سالنهای احداث شده در تبریز مناسب والیبالیست هاست؟
خوشبخانه با همت رئیس هیات والیبال استان سالن شهید صمد اقدمی را در اختیار هیات والیبال تبریز گذاشتند. طی مسئولیتی که من به عنوان رئیس هیات تبریز دارم سه روز در هفته سالن در اختیار ماست و ما اتاق فکری متشکل از پیشکسوتان والیبال نیز داریم که در پی گفتگوهای انجام شده با این بزرگواران جای امیدواری برای آینده نه چندان دور است. ما فعالیتهای والیبالی خودمان را افزایش خواهیم داد و با شهرداری و آموزش و پرورش نیز تعاملاتی داریم. شهرداری تبریز دارای ۲۵ سالن ورزشی است و این تعامل باعث پیشرفت والیبال خواهد بود و من به این موضوع خوشبین هستم.
والیبال تبریز چرا ملی پوش کم دارد؟
این به خودی خود دردی است که نیاز به پاسخ ریشهای دارد، ما تقریبا بعد از محمدعمده غیاثی و پرویز پزشکی در تیمهای بزرگ دیگر بازیکنی نداریم چراکه ما بازیکن را پرورش میدهیم و بعد او را در بهترین زمان شکوفاییاش رها میکنیم. این از فقدان حمایت و نبود اسپانسر نشأت میگیرد و سرمایهداران حاضر نیستند در والیبال شهرشان سهمی داشته باشند. برای این موضوع برنامه دارم و آن هم تشکیل یک آکادمی است که بازیکنان ضمن آموزش با دریافت دستمزد به ادامه فعالیت و پیشرفت ترغیب شوند.
وقتی بازیکنی در تبریز تربیت یافت و راهی تیمهای لیگ برتری و حتی تیم ملی شد در سایر جوانان نیز انگیزه ایجاد میشود. برای نمونه «محمد ولیزاده» و «حسین عزیزی» ملیپوشان رده سنی جوانان ما هستند و این دو فرد مشوق بسیار خوبی برای برگزاری کلاسهایی شدند که در حال حاضر در تبریز برگزار میگردد. ما رد رده سنی جوانان بازیکن ملی داریم و خواهیم داشت ولی در رده سنی بزرگسالان مشکلاتی وجود دارد که با تلاش مضاعف ما به امید خدا آن هم حل خواهد شد.
چه قدمهایی برای همگانی کردن والیبال برداشته شده است؟
برای همگانی کردن والیبال باید این ورزش وارد بطن خانواده شود. برای مثال اکنون در کشورهای اروپایی با حضور پیشکسوتان تیمهای والیبال تشکیل دادهاند و فرزندان وقتی میبینند بزرگترهایشان والیبال بازی میکنند ناخوادآگاه به طرف این ورزش سوق مییابند. مادران نیز سهم ویژهای در حضور بانوان در عرصه والیبال دارند.
عادل بناکار تاکنون چند شاگرد تربیت و کدام استعداد را شکوفا کرده است؟
همیشه گفتهام به تنهایی هیچ بازیکنی را تربیت نکردهام و هرچه هست نتیجه تلاش چند مربی است و من هم یکی از آن مربیان بودهام و هرگز این ادعا را نکردهام و نخواهم کرد. افرادی بودند که من هم مربیگری آنها را کردم و آنان در لیگ برتر یا در حوزه مربیگری در حال درخشش هستند مانند میر بابک موسوی، اکبر ولایی، آرمین عسگرپور یا سعید شربت اوغلی که با این بازیکنان ما سه بار در ایران در رده امید قهرمان شدیم ولی باز میگویم هیچکدام را من به تنهایی به جایی نرساندم هر چه بود یا هست نتیجه زحمات جمعی از مربیان در ردههای مختلف بودو وقتی میبینم محمد ولیزاده، اکبر ولایی، حسین اهری و بقیه در لیگ برتر هنرنمایی میکنند برای من جای افتخار دارد و من به آنها میبالم.
روز انحلال تیم والیبال شهرداری تبریز چه حسی داشتید؟
سوال سختی است! هنوز هم که هنوز است نتوانستهام باور کنم که این تیم منحل شده چراکه برای آن خیلی زحمت کشیدیم. ده سال از عمرمان را گذاشتیم و از خانه و خانوادههایمان گذشتیم تا این تیم به لیگ برتر برسد. یادم هست تیم را در مسجد خواباندیم، از زیر گروه شروع کردیم، آمدیم دسته یک و بعد لیگ برتر، ولی وقتی چشم باز کردیم به راحتی گفتند تیم را منحل کنید. روزی که این اتفاق تلخ برای ورزش آذربایجان افتاد همه زندگیمان را از ما گرفتند. من نمیگفتم ما باشیم، من حتی گفتم شهرداری باشد، عادل بناکار نباشد ولی نشد! آنهایی که تیم والیبال شهرداری تبریز را منحل کردند دلخوشی و انگیزه جوانانمان را گرفتند، نمیدانم چرا بعضیها فکر میکنند کار شهرداری فقط ورزش همگانی است و شاید هم معنای ورزش همگانی را نمیدانند، ورزش همگانی برای من بازنشسته شاید پیاده روی باشد ولی برای جوانانمان شور و هیجان درون ورزشگاه بود. به جرات میگویم به والیبال تبریز خیانت شد.
فکر میکنید دوباره نمایندهای از تبریز در لیگ برتر حضور داشته باشد؟
ما امیدواریم و همه تلاش خودمان را هم خواهیم کرد، من سال قبل نشستی با محمدرضا زنوزی داشتم البته جا دارد از او هم تشکر کنم واقعا به گردن فوتبال شهر ما حق دارد، نشست ما میتوانست نتیجه مثبتی داشته باشد ولی نمیدانم چه کسانی یا چه عوامل پشت پردهای باعث شدند دیگر نتوانم حتی با او دیدار کنم! مطمئنا اگر زنوزی از والیبال آذربایجان حمایت میکرد نتیجه خیلی بهتری از فوتبال میگرفتیم ولی ما باز تلاشمان را خواهیم کرد و با شرکت هافمن و علیرضا رحیمی صحبت کردیم و جای امیدواری است که سال آینده هرچند سهمیه مان سوخته ولی از فدراسیون امتیاز بگیریم و تیمی در لیگ برتر داشته باشیم.
عادل بناکار بعد اولین کاری که بعد از تمام شدن کرونا میکند چیست؟
تمام خانواده را دور هم جمع میکنم تا بعد از این دوری خسته کننده و اجباری از اقوام یک روز خوب را کنار هم بگذرانیم.
سال ۹۹ کرونایی را چگونه گذارندید؟
ابتدا شرایط سخت کرونایی و دوری از عزیزان آزاردهنده بود و دوم فقدان نماینده تبریز در رقابتهای لیگ برتر. من از اینکه در لیگ برتر هیچ نمایندهای نداریم اذیت میشوم، ولی باید از این سختیها درس بگیریم و قدر لحظات خوب زندگیمان را بدانیم. من با هر عزیزی که بهخاطر کرونا از دست دادیم بسیار ناراحت شدم و افسوس خوردم. شیرینترین اتفاق هم جای امیدواری برای تشکیل تیمی در سال ۱۴۰۰ است که صحبتهای نهاییاش را تقریبا کردهایم.
برای سال ۱۴۰۰ چه برنامههایی دارید و آرزویتان چیست؟
اولین و مهمترین آرزو که میدانم آرزوی همه مردم است، تمام شدن کروناست! و دیگری اینکه امیدوارم در سال جدید وضعیت اقتصادی مملکتمان به گونهای باشد که هیچ دستی را در خیابان داخل سطل زبالهای نبینیم و هیچ پدر و مادری شرمنده فرزندانش نباشد. برای همه لبی خندان و روزگاری شاد آرزو میکنم.
انتهای پیام/