چرا من رای می‌دهم؟
چرا من رای می‌دهم؟
کمیل سوهانی در یادداشتی از دلایل شرکت در انتخابات سخن گفته است.

گروه سیاسی شمس/ کمیل سوهانی: چرا من رای می‌دهم؟ اول: معتقدم ساز و کار انتخابات و دموکراسی در امروزِ ایران فرق زیادی با بقیه حوزه‌ها و نهادها ندارد. مگر همه چیز در این مملکت خوب و کامل و آرمانی است که انتخابات باشد؟ سیستم بانکی، مالیاتی، صداوسیما، نظام دانشگاه، آموزش‌و‌پرورش، محیط‌زیست، مدیریت و مهندسی منابع آب و…  همگی دچار نقص و آشفتگی‌ هستند، بسیاری از آن‌ها در مسیر بهبود و اصلاح و برخی دیگر درجا می‌زنند و تعدادی هم هر روز بدتر می‌شوند… حالا در این میان چرا باید توقع داشته باشیم که صندوق رای ما بی‌نقص و آرمانی بوده و دموکراسی را در همین لحظه تمام و کمال بخواهیم؟

من ترجیح می‌دهم به جای قهر با هر سیستمی که دچار نقص است، برای بهبود و اصلاح آن بکوشم. اگر کسی تصور می‌کند آرمان دموکراسی با زیر میزِ همه‌چیز زدن و یک انقلاب دیگر بدست می‌آید، من اینطور فکر نمی‌کنم و با دیدن واقعیت موجود از هر فرصتی برای اصلاح آن استفاده می‌کنم. “عصبانیت” و ناراحتی از واقعیت موجود نباید ما را به سمت فانتزی‌های تخیلی از یک وضعیت مطلوب ببرد، که اگر چنین شود ما به عصبانیت اجازه داده‌ایم عقل را زایل کند و این وضعیت پیامدهای بسیار ناگواری در پی خواهد داشت.

دوم:برخی دوستان معتقدند با رای ندادن به حاکمیت پیغام می‌دهیم که باید مسیرت را اصلاح کنی و این یک اقدام اصلاحی و خیر است.  بر خلاف تصور این دوستان ما حاکمیتی یکدست نداریم، حاکمیت طیفی است از نیروهای «اقتدارگرا و افراطی» تا نیروهای «معتدل و معقول»، این نیروها در مسائل مختلف کشور با هم وارد چالش می‌شوند و در نهایت بنابر وزن و قدرتشان انتخاب‌های اساسی کشور شکل می‌گیرد. نمونه‌ی آن مساله “صیانت” و نمونه‌ی دیگر  مساله “حجاب” که در هر دو مساله دو طرف وارد بحث‌های طولانی و بسیار چالشی با هم شدند و من معتقدم بخش افراطی در هیچکدام از این مسائل نتوانست به پیروزی برسد و بخش «متعدل و معقول» نظام تا حد زیادی ترمز ایشان را کشید. اصولا بخش «اقتدارگرا و افراطی» عادت ندارد که بنشیند و به کارهای بد گذشته خود فکر کند. اتفاقی که در قهر کردن با صندوق رای می‌افتد، قدرت بخشیدن به این بخش و تضعیف بخش «متعدل و معقول» نظام است. بخش اقتدارگرا از پایین بودن مشارکت و تضعیف وجه جمهوریت نظام هیچ ابایی نداشته و برعکس از این اتفاق استقبال هم می‌کند. من قصدی برای خشنود کردن و تقویت ایشان ندارم.

سوم: در میان انبوه جماعت کیف‌کش، میان‌مایه، فرصت‌طلب‌‌‌، گدا و گشنه و تازه‌به‌دوران‌رسیده که با اهداف مشخصِِ چاپیدن و بُردن و خوردن پا در میدان انتخابات گذاشته‌اند،  انصافا آدم‌های باشخصیت، شریف، کارشناس و دلسوز بسیاری هم دیده می‌شوند. آدم‌هایی که مشخص است اصلِ رقابت در چنین عرصه‌ای با چنین رقبای بی‌شرفی برایشان سخت و نامطلوب است،  اما بنابر وظیفه‌شناسی و دلسوزی وارد میدان رقابت شده‌اند. من حتما همه تلاشم را خواهم کرد که دلسوزان و کسانی که “ایران” مساله آنهاست بر بی‌شرفانی که برای پر کردن جیب خود و خانواده‌شان وارد میدان شده‌اند، پیروز شوند. از قضا لیست‌ها از کیف‌کشان و فرصت‌طلبان خالی نیست و ایشان تلاش فراوانی برلی حضور در لیست‌ها دارند. این مقدمه‌ی دلیل بعدی است برای شرکت در انتخابات.

چهارم: بنابر مشاهدات من، این احتمال وجود دارد که برای اولین بار در تاریخ انتخابات بعد از انقلاب، بدعت نامیمون رای دادن به لیست‌ شکسته شود و اینبار لیست‌های احمقانه‌ای که روز بعد از انتخابات از اعتبار می‌افتند، پیش از انتخابات بی‌اعتبار شوند. این خودش یک قدم برای اصلاح یک روند نادرست است که من برایش تلاش خواهم کرد. رای دادن لیستی در این مقطع یعنی فرصت دادن به کسانیکه هیچ اعتقادی به تحزب و کار گروهی و تدبیر و برنامه، ریزی و…  ندارند و فقط برای عقب نیفتادن از بازار سهم‌خواهی چند روزی  پرچم نمایشی‌ِ گروه‌اندیشی را سر دست می‌گیرند.  تحزب وداشتن گروه‌تای منسجمِ همفکر با اهداف مشخص و بلندمدت بسیار پدیده مطلوب و مبارکی است که با لیست‌های موقت سهم، خواهانه‌ی فعلی منافات دارد. امیدوارم ابن دوره هیچ لیستی تمام و کمال رای نیاورد و این یک قدم برای اصلاح روند انتخابات در ایران باشد.

معتقدم سیاست جای فانتزی و تخیل نیست.  سیاست عرصه واقعیت و تصمیم‌گیری بر اساس عینیات و مقدورات است. آنانکه در فانتزی‌های خود چوب جادویی برای حل مشکلات و مسائل تخیل می‌کنند نمی‌توانند در سیاست به تصمیم درستی برسند.  کشتی کشور به هزار و یک دلیلِ خوب یا بد، خواسته یا ناخواسته، دچار تلاطم و طوفان است. تلاطم و طوفانی که اجازه نمی‌دهد امور در وضعیت آرمانی و مطلوب خوب پیش روند. اینکه امور در وضعیت مطلوب خود نیستند مجوزی برای ترک کشتی طوفان زده نیست. به ایران و قدرتش و اصالتش و آینده روشنش ایمان دارم.