پشت پا زدن مسئولین استانی به پروژه‌های آذربایجان‌شرقی/ موج مکزیکی روحیه کارمندی در ادارات استان!
پشت پا زدن مسئولین استانی به پروژه‌های آذربایجان‌شرقی/ موج مکزیکی روحیه کارمندی در ادارات استان!
آذربایجان‌شرقی مصداق بارز مثال "آدم‌های درست در مکان غلط" است؛ بسیاری از مدیران اگرچه پاکدست و متعهد هستند اما توان و ظرفیت حضور در استانی مانند آذربایجان‌شرقی ندارند و همین می‌شود که هم مسئول مربوطه چندین سال از عمرش را در جایی می‌گذراند که قدرت تحول ندارد و هم استان دچار رکود و عقب‌گرد می‌شود.

سیاسی شمس: اگر بنا باشد متهم به بدبینی و ایجاد یاس در بین مردم نباشیم باید اعتراف کرد که چندین سال است آذربایجان‌شرقی از روزهای خوبش فاصله گرفته و برخی مسئولین استانی هربلایی که توانستند سر آن آوردند؛ حوزه‌اش هم فرقی ندارد از حوزه‌های فرهنگی و اقتصادی گرفته تا حوزه‌های اجتماعی. دست کسی هم به جایی بند نیست چون این مدیری که روانه‌اش می‌کنیم دیگری که به جایش می‌آید باید بگوییم صدرحمت به قبلی!

در این سالها و به ویژه در دولت روحانی هر مدیری که بر آذربایجان‌شرقی گمارده شد همه چشم به او دوختند تا شاید تدبیر و معجزه‌ای از کیسه خدمت بیرون آورد اما دریغ از حتی یک چوب جادو! معجزه‌های مورد انتظار از مدیران نه شکافتن دریا بود و نه آمدن شتر از دل کوه که توانایی آن را نداشته باشند بلکه انتظار معجزه تکمیل پروژه‌های عمرانی و اقتصادی بود که شاید یکی از کوچکترین وظایف مدیران است اما دریغ که حتی چنین اتفاقی نیز رخ نداد و ۱۰ ساله و ۲۰ ساله شدن پروژه‌ها نشان داد که “آه اگر آه منو و ناله اگر ناله توست/آنکه جایی نرسد فریاد است!”

روحیه کارمندی اگر نگوییم تمام مدیران بلکه قریب به اتفاق آنان را فراگرفته و جلسه پشت جلسه برای مدیران تبدیل به روال عادی شده که خروجی نیز از آن دیده نمی‌شود. آذربایجان‌شرقی که روزی قطب صنعت بود امروز به حال خود رها شده و صاحبان صنایع ترجیح می‌دهند به جایی بروند که با آنها بیشتر راه می‌آیند و مسئولینشان همراه و همپای آنان هستند نه سنگ جلوی پایشان! اصلا انگار تبدیل به عادت شده است که سرمایه‌گذار را از استان فراری بدهیم و بعد برای سوگ صنعت مرثیه بخوانیم.

اگر بخواهیم کم‌کاری و روحیه کارمندی مدیران در خصوص تکمیل پروژه‌های عمرانی و اقتصادی را نیز به گردن تحریم‌ها و وضعیت نامطلوب اقتصادی بیاندازیم کاری بس ناثواب کرده‌ایم که مرور پروژه‌های استان‌هایی مانند اصفهان، شیراز و حتی کرمان نشان می‌دهد آنچه پروژه‌ها را به سرانجام می‌رساند و تحول اقتصادی و عمرانی ایجاد می‌کند در وهله اول مدیران دلسوز هستند و رتبه دوم به اعتبار و بودجه اختصاص دارد. البته شاید در میان مدیران دلسوزانی هم باشند که به فکر پیشرفت استان باشند اما آنها نیز توان اجرایی بالایی ندارند و به اصطلاح یک دست صدا ندارد.

آذربایجان‌شرقی مصداق بارز مثال “آدم‌های درست در مکان غلط” هستند؛ بسیاری از مدیران اگرچه پاکدست و متعهد هستند اما توان و ظرفیت حضور در استانی مانند آذربایجان‌شرقی ندارند و همین می‌شود که هم مسئول مربوطه چندین سال از عمرش را در جایی می‌گذراند که قدرت تحول ندارد و هم استان دچار رکود و عقب‌گرد می‌شود. متاسفانه سایه کار کارمندی و عادت کردن به کار برای گرفتن حقوق در سر برج نیز مشکلی است که بسیاری از ادارات دولتی را از مدیرکل تا آبدارچی به خود گرفتار کرده و نتیجه آن خروجی تکراری و بی‌ثمر هر ساله است.

همه این ضعف‌ها در انتصابات نتیجه‌ای جز تعطیلی پروژه‌ها؛ فرسودگی پروژه‌های عمرانی قبل از افتتاح و عقب‌گرد اقتصادی و فرهنگی نداشته است و اگر همین روند برای انتصابات مدیرانی که روحیه نه تنها انقلابی بلکه جهادی نیز ندارند، ادامه داشته باشد باید شاهد تنزل بیش از پیش رتبه استان در زمینه‌های مختلف باشیم.