اجتماعی شمس: همیشه هم دانشجویان دانشگاه آزاد مرفهین بی درد نیستند.گاهی از لابه لای آنها جوانان دغدغه داری با سینهای مملو از درد مردم بلند میشوند وهمتی میکنند و راهی را میپیمایند که شاید خیلی ها بگویند از یک دانشگاه آزادی بعید است!
مانند تعدادی از دختران فارغ التحصیل دانشگاه آزاد تبریز که امروز اکثرا متاهل و صاحب فرزند هم هستند و برای نشاندن لبخند بر لب مستضعفین شهر در تلاشند.
مریم که بانی این گروه کوچک است میگوید:”رمضان سال ۹۱ بود که برنامه سمت خدا را تماشا میکردم کارشناس برنامه آقای حسینی از سنت حسنه احسان و دستگیری از محرومان میگفت که اگر خودتان قدرت کمک به کسی را ندارید میتوانید واسطه این کار باشید مهم نیت و قدمی است که در این راه برمیدارید.”
بلافاصله بعد از این برنامه موضوع را با یکی از دوستان درمیان میگذارد و با شناسایی ۱۲ خانواده و جمع آوری اقلام غذایی مانند مرغ و کمی برنج و … آغازگر راهی میشوند که اکنون تعداد قابل توجهی از مردم تبریز را در این کار خیر شریک کرده اند. چند سالی گمنام کار میکنند و در این مدت سایر دوستانشان هم به جمعشان ملحق میشوند و تعداد خانواده های تحت پوشش هم بیشتر میشود ولی قرار هر ساله پخش اقلام در سالروز ولادت امام حسن علیه السلام تغییر نمیکند.
سه سال پیش بود که یکی از اعضای این کانون جوان در خواب میبیند که مشغول بسته بندی اقلام رمضانی هستند و شهید همت در جمع آنها نشسته و کارشان را تایید میکند این شد که اسم کانون را جوانان همت المحسنین گذاشتند تا در این راه نام شهید همت و امام حسن علیه السلام ضامن قدم هایشان باشد. همین میشود که کار گسترش مییابد و علاوه بر بسته های رمضان تهیه لوازم التحریر، لباس زمستانی و لباس عید برای کودکان را هم در برنامه هایشان قرار میدهند.
امسال هم نزدیک ماه رمضان که میشود دست بکار میشویم و هزار تومان هزار تومان پول جمع میکنیم گاهی هم که مبالغ چند رقمی میشود دلمان غنج میرود و دروغ چرا! خیلی خوشحال میشویم و به تعداد بسته هایی فکر میکنیم که هر لحظه بیشتر و بیشتر میشود.
سال گذشته ۱۵۰ بسته تهیه شده بود ولی امسال به دلیل گرانی نیتمان ۱۱۰ بسته شد. چند قلم را هم حذف کردیم چون هزینهها را افزایش میداد و تعداد خانوادهها را کاهش! روز به روز به روز موعود نزدیک میشدیم و همچنان کمبود بودجه داشتیم که یکی از دخترها خبر داد یک خیر بازاری یک تن برنج اهدا کرده و همه ما را شوکه کرد. و این تنها شوک نبود و مبالغ واریزی هم بیشتر شده بود و ما به عین دست خدا را در این راه میدیدیم.
کم کم بسته های غذایی آماده میشدند و تلاش بچه ها برای جمع آوری کمک های نقدی هم بیشتر شده بود. روزهای آخر بود که خبر دادند خیّری ۱۵۰ شیشه رب گوجه فرنگی و ۱۵۰ شیشه سس مایونز اهدا کرده است خیّری هم ۱۰۰ کیلو لوبیا هدیه کرد و بسته های ما تقریبا کامل و برخلاف تصور برای ۱۸۰ خانواده بسته تهیه شد.
“۵ کیلو برنج، انواع حبوبات از هرکدام یک کیلو، جو و ماکارونی، رب، سس مایونز ، روغن، گوشت قرمز، مرغ گرم و نمک متبرک شده حرم رضوی محتویات کیسه هایی بودند که نام “جوانان همت المحسنین” روی آن نقش بسته بود.”
مثل هر سال شب ولادت کریم اهل بیت امام حسن علیه السلام برای پخش بسته ها انتخاب شده و حدود دویست خانواده منتظر دریافت این کیسه ها بودند
اولین مقصد خانه ای در منطقه عینالی بود منطقه ای که خانه های روی هم تلنبار شده ای دارد و اهالی اش با کارگری و فقر روزگار میگذرانند. به محله مورد نظر که میرسیم اهالی از قیافه هایمان میفهمند که خبرهایی است و بسته های پشت ماشین همه ی جوان ها و بچه های محل را پشت سرمان به صف میکند و نگاه های پرخواهش آنها ما را مجبور به توقف میکند و نمیتوانیم خیلی جلوتر برویم و برای اینکه شرمنده این نگاه ها نشویم مجبور میشویم برگردیم.
تا نزدیک اتوبان پاسداران حرکت میکنیم ولی تعدادی از بچه ها همچنان پشت سرمان میدویدند.به ناچار توقف کردیم و شماره تک تکشان را گرفتیم تا خودمان یا خیریه های دیگر در تبریز به آنها هم رسیدگی کنند. هنوز صدای آن پسر بچه در گوشم است که التماس میکرد به خانه شان بروم و اوضاع زندگیشان را ببینم میگفت پدر و مادرم هر دو بیمارند و غدای خوبی نداریم که بخوریم. هر طور بود بسته را به منزل مددجوی خودمان رساندیم و راهی مقصد بعدی شدیم.
خانه ای در انتهای مارالان که به بیست متری معروف است .خانه ای کوچک و اجاره ای که مسجد محل برایشان رهن کرده بود و پدر خانواده به دلیل فشارهای مالی زن جوان و دو فرزند خردسالش را رها کرده بود و معلوم نبود کجا رفته! مادر این کودکان خردسال هم در مسجد کفش جفت میکرد و بیست هزار تومانی عایدش میشد. کل درآمد زندگیش همین و ۴۵ هزار تومان یارانه خودش و فرزندانش بود.
مقصد بعدی … این یکی برای خودش رمان پرغصه عجیبی است! پدر، خانه و زندگیش را فروخته بود و برای خانواده اش در منطقه منبع خانه ای اجاره کرده بود چند ماهی غیبش میزند و معلوم میشود زن دیگری دارد و مادر خانواده که یک دختر نوجوان و پسر خردسال هم در خانه دارد مجبور میشود به خانه ی مادرش برود خانه ای کوچک که برای یک زندگی دو نفره هم جا ندارد!! ماجرای ورشکستگی پسر بزرگترش و بیماری سرطان پسر دومش هم که بماند.
خانه ی بعدی مادر پنج پسر است که حتی نیم نگاهی هم به مادر پیرشان ندارند مادری که پنج پسرش را در فقدان پدر بزرگ کرده و پاسخ روزهای سختی که به خاطر پسرانش کشیده تنهایی است!
مقصد بعدی خانه زنی است که دو دختر نوجوان دارد و همسر معتادش او را مجبور به تن فروشی میکرده و زن برای رهایی از این شرایط طلاق میگیرد و برای گذران زندگی در خانه مردم کارگری میکند و دو دخترش را هم حمایت میکند.
مقصدهای بعدی کم و بیش شبیه همین چند خانواده بودند و خانواده های زیادی هم شبیه اینها زیر پوست شهر تبریز زندگی میکنند. شهر تبریز موسسات خیریه بسیاری دارد که در کنار کمیته امداد امام خمینی فعالیت میکنند ولی فقر و گرسنگی و بیکاری همچنان در حال رشد است و برای از بین بردن فقر باید مسئولین و مردم در کنار هم همت کنند و سنت حسنه احسان را هر روز تکرار کنند.
امام صادق عليه السلام چه زیبا فرموده است ” زكات قرار داده شده تا آزمايش ثروتمندان و كمك به فقرا باشد، اگر مردم زكات اموال خود را بپردازند هيچ مسلمان نيازمندى باقى نمى ماند و با آنچه كه خدا واجب كرده بى نياز مى گردد و مردم فقير و محتاج و نيازمند و گرسنه و برهنه نمى شوند مگر بواسطه گناهان ثروتمندان شايسته است كه خداوند رحمت خود را از كسانى كه حق خدا را در ثروت خود ادا نكنند باز دارد”
شما هم میتوانید با شماره ۰۹۱۴۱۰۹۳۹۲۲ تماس بگیرید و در این کار خیر شریک شوید.
- نویسنده : رقیه دبیری
محمدباقر منعم محرر
تاریخ : ۸ - خرداد - ۱۳۹۸دستتان.طلا درود برشرفتان . آدرس همت المحسنین ویاشماره تماس نگذاشته اید.
مهدی غفاری خطیبی
تاریخ : ۸ - خرداد - ۱۳۹۸اجرکم عند ا….
علاوه بر کار خیر شما
مطالب هم بسیارزیبا واثر گذار بیان شده
ناشناس
تاریخ : ۹ - خرداد - ۱۳۹۸سلام واقعا ممنونم از تک تک شما دوستتان ودستان مهربانتان رامی بوسم خدا در این دنیا وان دنیا خیرتان بدهدمن یه نفر هستم که از طریق همت المحسنین به چند خانواده نیازمند کمک رساندم ومی دانم که چقدر زحمت می کشندوخانواده های نیازمند را خوشحال می کنند