به گزارش صفیر، شهریار زرشناس را تقریبا همه میشناسند. متفکری که منتقد سرسخت مدرنیته و نئولیبرالیسم در ایران است. نقدهای تند و تیز او به جریانهای سیاسی پیرو تفکرات نئولیبرالی در فضای مجازی دست به دست میشود و دقت نظر بالایش در شناخت جریانهای فکری باعث شده تا سخنانش همیشه شنیدنی و تازه باشد. رجانیوز به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری به گفتگو با ایشان پرداخته که متن آن را از نظر میگذرانید.
به نظر شما مهمترین وجوه پروژه فکری شهید مطهری چه بود؟
استاد شهید مطهری از اندیشمندان کم نظیر و مهذب دوران ما است. پروژه فکری شهید مطهری دو بخش داشت. در یک بخش ایشان تلاش داشت تبیینی صحیح از معارف ناب اسلامی با شکل و زبانی که مورد قبول جامعه و جوانان آن روز باشد، ارائه کند. ایشان یک تبیین اصیل، منسجم و معطوف به زمانه از جهان بینی اسلامی ارائه داد. این جهان بینی به این معنا معطوف به زمانه بود که در تحلیلهای خودش زمان و زمانه شناسی را مدنظر قرار میداد. شاید عالی ترین شکل بروز این پدیده را میتوانیم در کتاب «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی» ایشان ببینیم. پس بخش اول پروژه فکری ایشان یک تبیین اصیل از جهانبینی اسلامی با توجه به شرایط زمان و به زبان روزآمد بود.
اما بخش دوم که در واقع مکمل و ادامه بخش اول پروژه فکری ایشان است، و میتوان گفت وجه ممیز حضور تاریخی ایشان است، این است که شهید مطهری در مقام یک فقیه اندیشمند اهل نظر متعهد آرمانگرا از مرزهای اندیشه اسلامی که مورد هجوم و شبهه و تردید قرار گرفته دفاع میکند. شما به دامنه مسائلی که شهید مطهری ورود دارد نگاه کنید؛ زمانی که در دهه سی ایشان احساس میکند اندیشه اسلامی از جانب ماتریالیسم دیالکتیک حزب توده تهدید میشود، به عرصه ورود میکند و این ورود کاملا یک ورود فلسفی و شبههزدایانه و ناظر به پاسخ به پرسشها است. آن روزاندیشه مارکسیسم هم خودش وجهی از اندیشه مدرنیسم در جامعه روشنفکری ایران بود که ایشان خود را موظف به مرزبانی از دین در مقابل آن میدید.
مثالهایی از این مرزبانی عقیدتی را بفرمایید.
ایشان وقتی میبیند در یک فیلم سینمایی مثل فیلم «محلل» به احکام اسلامی حمله میشود، به عرصه ورود میکند، ورودی تبیین گر، روشن گر و منتقد. یا زمانی که میبیند جریان روشنفکری تلاش میکند شخصیتهای تاریخی و عرفانی را به نوعی مصادره یا تحریف کند، ایشان وارد میشود و مبارزه میکند. زمانی که آرا و افکار «حلاج» توسط علی میرفطروس به شکل ماتریالیستی نمایانده میشود و در افق مدرنیته مارکسیستی تبیین میشود، شهید مطهری تقابل میکند، مطلب و یادداشت مینویسد. جای دیگری که میبیند که شاملو در کتاب «حافظ» سعی میکند تصویر یک شخص یکلاقبایِ نیستانگارِ میخوارهِ کاملا سکولار تصویر کند، باز ایشان ورود میکند، چند کنفرانس برگزار میکند و شخصیت حافظ را در قالب عرفان اسلامی تصویر میکند. جای دیگری که احساس میکند اعتقادات شیعی در باب عدل مورد هجوم است «عدل الهی» را مینویسد. در مقابل رویکردهای فمینیستی تجددمآب کتاب «نظام حقوقی زن در اسلام» را مینویسد. ایشان به مثابه یک متکلم مرزبان اعتقادی دقیق و مسلط، مبتنی بر مساله شناسی حرکت میکند.
برخی ادعا میکنند دینشناسی شهید مطهری متاثر از مدرنیته بوده است؛ چقدر این نگاه را قبول دارید؟
اینها همه تقابل با روشنفکری و مدرنیته است دیگر! اتفاقا موارد ورود ایشان عمدتا تقابل با مدرنیته و روشنفکران مدرن است. شئونی از شبهات را پاسخ میدهد که ماهیت مدرنیستی و سکولار اومانیستی دارند. با گرایشهای مختلف مدرنیسم هم مبارزه میکند، از ماتریالیسم محض و مارکسیسم تا لیبرالیسم و غیره. چون ورود ایشان هم درونمایههای مایههای عمیق فکری و فلسفی دارد، ورودهای ماندگار و جریانسازی است. این هم یکی از ویژگی های خاص شهید مطهری است که در میان روحانیون آن زمان بسیار کم است. مواجهه ایشان کاملا با مدرنیستها و مدرنیته است و این بخش دقیقا روی دیگر سکه فعالیت ایشان است. از یک سو اسلام را تبیین میکند و از سوی دیگر در مقابل حملات و شبهات ساکت نمینشیند و اعتقادات را مرزبانی میکند.
به نظر شما امروز کدام وجه از اندیشه ایشان بیشتر گره گشای وضعیت فعلی ماست؟
وجه اندیشه اقتصادی شهید مطهری بسیار مورد کم توجهی و غفلت واقع شده است. به خصوص امروز که ما در اقتصاد کشور گرفتار نسخههای نئولیبرالی هستیم و سرمایهداری شبه مدرن در کشور از دوره سازندگی شکل گرفته و اقتصاد را زمینگیر کرده است. اینجا اندیشه های اقتصادی شهید مطهری به شدت دوای درد ما خواهد بود. چه آنجا که در کتاب «نظری به مبانی اقتصاد اسلامی» سخن میگوید و چه در جاهایی که در یادداشتهای خود به حوزه اقتصاد ورود کرده است.
ایشان در مقام یک اقتصاددان به تئوریهای اقتصادی ورود میکند. شهید مطهری یکی از نخستین اندیشمندان اسلامی است که متوجه شد سرمایهداری و بازار و اقتصاد مدرن با بازار سنتی فرق دارد. ایشان از اولین کسانی است که متوجه شده بود که سرمایه با ثروت تفاوت دارد. ایشان منتقد سرسخت سرمایهداری است و تفکر اقتصادی ایشان به شکلی عمیق و کاملا تئوریک، عدالت محور است. ایشان حتی در آموزههای اقتصادی خود در ضدیت با لیبرالیسم به قدری پیش رفته که در برخی جاها به اندیشههای سوسیالیستی نزدیک میشود.
مثلا کجا؟
مثلا در هنگامی که مارکس را نقد میکند، میگوید او برای سوسیالیسم دلیل اخلاقی آورده و خودش برای اینکه ثابت کند ابزار تولید و سرمایههای طبیعی و کارخانهها و امثالهم باید ملی باشد، دلیل فلسفی اقامه میکند و میگوید ماهیت سرمایه جدید چون بر مبنای ماشین تولید میشود و ماشین محصول کار جامعه است، پس مالکیت ماشین باید اجتماعی باشد نه خصوصی. البته من قضاوتی نمیکنم که این درست است یا غلط، ولی همه اینها برخاسته از همان هویت مرزبانی از دین است.
ایشان وقتی میبیند جامعه ایرانی صورت بندی شبه مدرن به خود گرفته و عالم غرب مدرن ظهور کرده و دیگر آن بازار سنتی و احکام سنتی فقه قابلیت اجرا ندارد و اساسا موضوع عوض شده، خودش در مقام یک تئوریسین اقتصادی اجتهاد میکند و چون اندیشه ایشان بعد فلسفی دارد دست به ابداعاتی میزند که انسان لذت میبرد و حیرتزده میشود.
بحثهای ایشان درباره بانکداری بدون ربا، نقد سرمایه داری، نقد اقتصاد بازار، نقد بازار مدرن امروز کاملا زنده است و ما امروز به شدت به این مسائل نیازمندیم. ما باید رویکرد منتقدانه شهید مطهری به اقتصاد مدرن را کاملا بازیابی کنیم.
میشود گفت اینها مهمترین نمودهای مواجهه شهید مطهری با مدرنیته است؟
اینها همگی مواجهه های مطهری با مدرنیته و شبه مدرنیته است. هم با مدرنیته در مقیاس کلان مواجهه می کند آن جایی که سرمایه داری را نقد می کند و هم شبه مدرنیته ایرانی را نقد می کند جایی که آموزه هایش معطوف به بازار جدید می شود و می گوید این دیگر آن بازار قبلی نیست. خب اینها چیست؟ مواجهه نظری با مدرنیته است دیگر.
ما واقعا اینجا نیازمندیم، البته من نمیگویم برویم و مو به مو هر چه ایشان گفته را اجرا کنیم، نه، من معتقدم آن روح عدالت طلبانه و بنیان های نظری نیرومند شهید مطهری در نقد سرمایه داری باید مورد توجه ما باشد و الگوبرداری و نسخه پردازی کنیم. آموزه های شهید مطهری امروز بیش از هر زمان دیگری برای ما مددرسان است و باید به آن توجه کنیم. اندیشه های ایشان چون در بطن مبارزه با مدرنیته قرار دارد امروز هم مثل چهل سال پیش زنده است و ما به آن نیازمندیم.
شهید مطهری در مقام یک اندیشمند چه درسی برای متفکریان امروز ما دارد؟
اندیشمندان ما شخصیت و سیره و تعهد شهید مطهری را باید مبنا قرار دهند. ایشان یک استاد دانشگاه بوده، می توانست فقط برود شرح فصوص درس بدهد یا منظومه را شرح دهد، ولی ورود میکند به مسائل جامعه، آن هم ورود منتقدانه و شجاعانه. آن هم در مسائلی که بسیاری از فقها و روحانیون کسر شان خودشان میدانستند. ایشان حتی در حوزه تاریخ و تاریخ نگاری ورود کرده است. گاهی اندیشمندان ما می گویند فلان موضوع در شان من نیست. سیره شهید مطهری اینطور نبود. ایشان حاضر نبود در مجله «زن روز» مطلب بنویسد ولی وقتی میبیند به حدود اسلامی حمله میشود در همان نشریه از فیلم «محلل» انتقاد میکند. نگفت شان من نیست.
اندیشمند نباید جنت مکانی پیشه کند. امور عالم به هم متصل است و هر پدیده ای می تواند وجوه مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و غیره به خودش بگیرد و هر نوع مواجههای می تواند سطوح مختلف به خود بگیرد. اندیشمندان میتوانند سطح مواجهه خود را در سطوح تئوریک نگه دارند ولی باید به مسائل مختلف ورود کنند و از ایدئولوژیک شدن نترسند. شهید مطهری ایدئولوژیک ترین متفکر ماست. شما وقتی از یک آرمان دفاع میکنید خواهناخواه ایدئولوژیک عمل میکنید. تعابیری مثل «ایدئولوژیک بودن» که جریان نئولیبرال به عنوان یک عیب ترویج کرده، نباید اندیشمند را تحت تاثیر قرار داده و منفعل کند. ما با توجه به سیره و شخصیت و عظمت علمی و فلسفی ایشان باید درس بگیریم و از دفاع کردن از مرزهای تعهد و آرمان با ترسیدن از این مشهورات غلط، عقب ننشینیم.
انتهای پیام/
- منبع خبر : رجانیوز