سیاسی شمس: گویند که مراسم خداحافظی مدیرکل اوقاف استان نزدیک شده و ایشان منصب را تحویل خواهند داد؛ عدهای وا اسفا گویان بر سر خود میزنند که مدیر لایقمان ترک سازمان میکند و عدهای نیز بر طبل شادانه میکوبند که شکر ایزد مدیر خواهان پاداش میلیاردی بالاخره رفتنی شد!
عده اول، گروه دوم را ناسپاسان خدمت آن مدیر لایق میدانند و گروه دوم عده اول را چاپلوس و جیرهخوار! از دعوای حیدری و نعمتی این دو دسته که بگذریم میرسیم به همچون منی که نه از رفتن حاج آقا خاک بر سر شدم و نه از آمدن مدیر جدید به کوچهمان عروسی آمد. من ماندم و نگاه به کسانی که خود چیزی از حاج آقا کم نداشتند فقط آب ندیدند وگرنه شناگر کاربلدی بودند!
یادم هست همان زمانی که نامه پاداش میلیاردی رسید زنگ زدم به حاج آقا و تایید نامه پاداش توسط مدیرکل اوقاف در مصاحبهام شد جنجالیترین خبرهای آن روز؛ اما منِ به اصطلاح خبرنگار نه قلم به دست گرفتم تا در صفحه شخصی حاج آقا را شماتت کنم و نه به دفاع از مدیر مربوطه پرداختم چون در تمام آن روزها همان کسانی که در مزمت پاداش میلیاردی قلم فرسایی کردند را دور از حاج آقا ندیدم!
در طول این سالها فهمیدهام حرفهای خوب نشان از عمل خوب نیست و ماها فقط آب نمیبینیم! مثلا پایش که بیفتد در اداره مربوطهمان سورتمه سواری میکنیم(احتمالا معادل فارسی کار نکردن است!) و آخر ماه نیز طلب حقوق هنگفت داریم، پایش که بیفتد پا روی دوش دیگران میگذاریم و پلههای ترقی را بالا میرویم بدون آنکه آب از آب تکان بخورد و یا حتی پایش که بیفتد به واسطه رده بالاتری که داریم مسئولیتمان را روی دوش کارمندان زیر دستمان میگذاریم و در صورت له شدن کمرش زیر بار مسئولیت دست پیش را میگیریم که پس نیفتیم.
هیچکس نمیگوید که حاج آقا کار خوبی کردهاید که پاداش میلیاردی خواستهاید آن هم در روزگاری که منِ جوان معطل یک میلیون تومان هستم، هیچکس نمیگوید حاج آقا نوش جانتان پاداش میلیاردی آن هم در جامعهای که قرار بود فقیر و غنیاش تفاوت رقمهایشان اینچنان دور از هم نباشد و هیچکس هم نمیگوید که مطالبه حق نکنیم اما آنچه شاید این روزها ذهن امثال من را مشوش میکند این است که همه ما حاج آقای درونمان را داریم که بابت کارهایی که وظیفهمان بوده چیزهایی را طلب کردهایم که مستحقش نبودهایم.
همه ما حاج آقای درونی داریم که اگر مسیرش فراهم باشد پاداش میلیاردی که چیزی نیست حتی پناه بر خدا، خدا را هم بنده نمیشود فقط زمان و مکانش فرق دارد؛ زمان و مکانش فرق میکند که سودمان کجا باشد و با چه وجدانی بر سر کارهای خودمان سرپوش بگذاریم و با ماده و تبصره حراممان را حلال کنیم.
هرچه که هست کسی نمیخواهد دوستان و عزیزان پرچم حق را کنار بگذارند و مجیزگوی کسی شوند بلکه هر لحظه یادشان باشد که فاصله فسادستیزی با فاسد شدن به تار مو میماند. ایهاالناس مراقب باشد که شما از حاج آقا خیلی هم دور نیستید البته اگر در خلوت خودتان با اعمالتان روی حاج آقا را سفید نکرده باشید!
الغرض حاج آقا شما هم هرجا رفتید کاری نکنید که من و امثال من که چشم به انقلاب دوختهایم به لباس روحانیت بدبین شویم و به خاطر دویدنهایی که نرسیدهایم و پاداشهای میلیاردی شما یقه انقلاب را بگیریم! بگذارید یقه کسانی را بگیریم که روحانیت اشرافی را رواج داد تا شما و امثال شما از روزگارِ من جوان بیخبر باشید!
- نویسنده : فرناز پورعباس