به گزارش صفیر، تحلیلها در فضای نخبگانی پیرامونِ وضعیت اقتصادی موجود کشور و نقش دولت در نوساناتِ ارزی متفاوت است. بهزعم عدهای با شکست برجام، روحانی اینبار برای جراحی اقتصاد کشور برنامههای ریاضتی نظام را پیش میبرد و با قربانی محبوبیت خود و دولتش درصدد است تا بر جنگ اقتصادی آمریکاییها فائق آید.
این طیف بر این عقیدهاند روحانی حرکتِ فدایی زده و با قبولِ ورشکستگی سیاسی، مجری برنامههایی شده است که در شورای عالی امنیت ملی رقم میخورد تا از ورشکستگی اقتصادی کشور ممانعت به عمل آید. آنان از شرایطِ موجود بهعنوان جراحی دردناک یاد میکنند و میگویند با آغاز برنامههای حمایتی نظام در روزهای آتی آمریکاییها متوجه میشوند آنچه میدیدهاند یک سراب هنرمندانه بوده است!
طرفداران این نظریه در عینِ حال که بر غربگرایی روحانی تاکید دارند و میگویند در سناریویِ نظام فیلم آمریکاییها و دولتِ دوازدهم همزمان میسوزد، معتقدند روحانی در آینده داستانها خواهد سرود که چگونه همچون مترسک سرخرمن جامِ زهر را نوشید تا سنگ بخورد اما ایثارگرانه تحمل و آبروی خود را خرج نظام کرد.
رویاپردازیها به این مسایل ختم نمیشود و طیفی که امیدوارند دولت سیزدهم انقلابی باشد و جراحیهای بزرگتر را در اقصینقاط سیستم اعمال کند، بر این باورند روحانی تا آخرین لحظهی ممکن بر سرکار میماند تا فحشخور شود و با قربانی کردن ارزش پول ملی و دولتِ خود کشور را از این پیچِ عبور دهد، شاید در روزهای پایانی استعفاء و برکناری رئیسجمهور مُسکن این جراحیها باشد!
این تحلیلِ معدود نخبگانی است که از فضای سیاسی و اقتصادی کشور دارند و تکههای پازلشان نیز در کنار یکدیگر قرار میگیرد اما مشکل اینجاست که تکهها با یکدیگر همخوانی ندارند و در نتیجهگیری آنچه آنان میگویند از تصویرِ نهایی به دست نمیآید.
این جریان در عینِ حال که روحانی را غربگرا معرفی میکنند و تصمیم نظام را به شکست سناریویِ رئیسجمهور و همکیشانش منتهی میدانند، از ایثارِ روحانی برای انقلاب و نظام سخن میگویند! دو تضادِ آشکاری که بههیچ وجه با یکدیگر جور در نمیآیند و تحلیل را بهسمتِ تشوشاتِ ذهنی پیش میبرند.
این گروه با خوشبینی محض! و در تحلیلی در مغایر با تمامی پارامترهای اقتصادی قربانی کردن ارزش پول ملی را مساوی با نجات کشور عنوان میکنند! در واقعِ به مخاطب میباورانند کاهش ارزش پول ملی، افزایش نرخ دلار و گرانیهای ناشی از آن تصمیم مجموعهی نظام است و روحانی در بروز وضعیتِ موجود تقصیری ندارد.
تنها دلیلشان نیز در اثبات این ادعا عدم تزریقِ ذخایر ارزی به بازار برخلافِ انتظار آمریکاییهاست، دلیلی بسیار مضحک که نه با تحلیل قربانی کردن ارزش پول ملی همخوانی دارد و نه با ارائهی دلار ۴۲۰۰ تومانی به افراد خاص و تاراجِ ثروت ملی!
بهعبارت سادهتر شرایطِ فعلی ایدهآلترین وضعیت ممکن برای دولت است که در آن بانکها را از ورشکستگی خارج و تمام بدهیهای دولت را صاف میکند اما بهایِ آن ورشکستگی مردم میباشد و این دقیقاً همان مسئلهایست که نظام نمیپسندد و خواستِ غربگرایانی است که ورشستگی ملت و نارضایتیشان را بستری برای تغییرات ساختاری میدانند!
بهنظر میرسد آنچه با عنوانِ تحلیل انقلابی در فضای نخبگانی دست به دست میشود، تحلیلِ لیبرالی و فاقدِ مستندات است که با عقل سلیم سازگاری ندارد و بیش از آنکه درصدد تقبیح مسببان شرایط فعلی باشد، بهدنبال تغییر جایِ متهم و شاکی است و فشارها را از دوش دولت به نظام منتقل میکند.
- نویسنده : مجید قنبرزاده