بی‌مهری تابستان با کارگران فصلی ساختمانی/ هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟
بی‌مهری تابستان با کارگران فصلی ساختمانی/ هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟
کارگران دیگر حوصله‌ای برای نگاه کردن ندارند و سر به زیر به سرنوشتشان فکر می‌کنند؛ به اینکه چه شد اینچنین در میدان زندگی ماندند و چه خواهد شد؟ شاید هم بسیاری‌شان در دل زمرمه می‌کنند" هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟"

اجتماعی شمس: آفتاب کم کم به وسط آسمان رسیده و گرمایش غیرقابل تحمل شده که روانه یکی از میدان‌هایی می‌شوم که گاه کارگران ساختمانی را آنجا می‌بینم؛ هفت تا ده نفر کنار یکدیگر ایستاده و نشسته هستند. برخی مشغول گفت‌وگو هستند و عده‌ای نیز چشم به دور دست دوخته‌اند گویی که منتظر چیزی هستند که هرگز فرا نخواهد رسید.

به آرامی از کنارشان رد می‌شوم و در کنار تنهاترین و ساکت‌ترین مرد جمع می‌ایستم؛ با نگاهی به صورتش می‌توانم بفهمم که بسیار از سالهای جوانی دور شده و دیگر طاقت چنین کارهای سختی را ندارد اما بازهم از پا ننشسته است. خودم را معرفی می‌کنم و از سن و سالش می‌پرسم. حسن آقای ۶۰ ساله خیلی زود جوابم را می‌دهد و شاید فکر می‌کند کاره‌ای هستم و یا می‌توانم کاری انجام دهم.

وی درباره وضعیت شغلی کارگران فصلی عنوان می‌کند:” اگر بگویم دیگر اصلا کار نیست دروغ نگفته‌ام! در طول شش ماهه سال گذشته حتی یک روز هم نتوانستم کار کنم، باورتان می‌شود که حتی یک روز هم کار نکردم؟ امسال هم سه روزی کار کرده‌ام و حالا هر روز به میدان می‌آیم تا شاید کاری بیفتد و وضعیت من نیز رو به راه شود.”

در حالیکه کیسه برنجی که گویا لباس‌های کارش در آن جمع است را زمین می‌گذارد، ادامه می‌دهد:” کار کم است و همان کار کم نیز سهم جوانترها می‌شود چون آنها قبراق‌تر از ما هستند و سریع سوار ماشین صاحب کار می‌شوند و ما می‌مانیم و این میدان”

از حسن آقا درباره وضعیت بیمه کارگران ساختمانی می‌پرسم که با گلایه می‌گوید:” بیمه که سهم از ما بهتران است؛ اینجا هر روز ۱۰ نفری برای کار می‌ایستند بپرسید کسی بیمه هست؟ معلوم نیست چه کسانی به اسم ما بیمه شده‌اند. اگر بخواهیم بیمه آزاد هم بریزیم باید ماهی ۳۸۰ هزار تومن پرداخت کنیم آخر مگر ما چنین پولی داریم؟ البته عیبی ندارد و ما هم خدایی داریم.”

از او درباره وضعیت خانواده‍اش می‌پرسم که با لبخند عنوان می‌کند:” یک دختر و یک پسر دارم که هر دو به خانه بخت رفته‌اند و تنها چیزی که حالم را خوب می‌کند همین است؛ خدا را شکر شرمنده نشدم و آبرومندانه آنها را به خانه بخت فرستادم. همسرم مریض است و به سختی خرج درمان و خورد و خوراکمان را تامین می‌کنیم.”

هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟

هوا که کمی گرم‌تر می‌شود از حسن آقا خداحافظی می‌کنم اما او و دوستانش همچنان منتظر هستند تا شاید دستی از راه رسید و برای کار دعوتشان کرد. بیشترشان چهره‌ای رنجور و خسته دارند اما برای جنگیدن با زندیگ انگیزه‌هایشان را از دست نداده‌اند و یا لااقل من چنین فکری می‌کنم. برخی‌ها هم دیگر حوصله‌ای برای نگاه کردن ندارند و سر به زیر به سرنوشتشان فکر می‌کنند؛ به اینکه چه شد اینچنین در میدان زندگی ماندند و چه خواهد شد؟ شاید هم بسیاری‌شان در دل زمرمه می‌کنند” هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟”

تنها ۳۰ درصد از کارگران ساختمانی استان بیمه هستند

رئیس انجمن انبوه‎سازان آذربایجان‎شرقی چند روز قبل در جلسه شورای گفت‌وگوی دولت و بخش خصوصی گفت: تنها ۳۰ درصد کارگران ساختمانی آذربایجان‎شرقی بیمه شده هستند و مسئله بیمه ۷۰ درصد دیگر باید حل شود.

مدیرکل تامین اجتماعی آذربایجان‎شرقی نیز در این خصوص عنوان کرد: ۵۲ هزار نفر کارگر ساختمانی در استان تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی هستند.

با این وجود و با اعلام چنین آمارهایی بسیاری از کارگران ساختمانی بیمه نشده‌اند و کارگران ساختمانی معتقدند بسیاری از کسانیکه بیمه شده‌اند کارگر ساختمانی نیستند و از این بیمه سواستفاده می‌کنند.

  • نویسنده : فرناز پورعباس